پیوند علوم انسانی و اجتماعی با مهندسی در تکنولوژی

فلسفه علم - پیوند علوم انسانی و اجتماعی با مهندسی در تکنولوژی 

دکتر علی پایا

اولین همایش ملی «فرهنگ و تکنولوژی، درنگی فرهنگی در مسیر پرشتاب صنعتی شدن» روزهای یکشنبه و دوشنبه ۲۱ و ۲۲ اردیبهشت در دانشگاه صنعتیشریف برگزار شد.  در ادامه مشروح سخنان علی پایا با عنوان «در قوت‎ها و ضعف‎های مهندسی و رابطه متقابل آن با علوم انسانی و اجتماعی، یک ارزیابی نقادانه از منظر عقلانیت نقاد» میآید.

علی پایا استاد دانشگاه وست مینیستر انگلستان در بحث خود (سخنرانی ضبط شده) با موضوع «در قوتها و ضعف‎های مهندسی و رابطه متقابل آن با علوم انسانی و اجتماعی - یک ارزیابی نقادانه از منظر عقلانیت نقاد» بحث خود را در ۵ بخش «مهندسی، تکنولوژی و علم»، «علوم کاربردی و مهندسی»، «مهندسی-قوت‎ها و ضعف‎ها»، «مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی» و «مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی و رابطه متقابل آن‎ها» ارائه داد.

وی گفت: مهندسی بخشی از تکنولوژی است. و تکنولوژیها در همه انحا و انواع خود، با علم تفاوت دارد. توجه به این تفاوت در بهره‎گیری بهینه از انواع تکنولوژی‏‎ها، از جمله همه انواع رشته‎های مهندسی اهمیت فراوان دارد. هم‎چنین علوم انسانی و اجتماعی عموما به جز یک یا دو مورد به طور استثنا، باقی عمدتا تکنولوژی هستند و به این اعتبار می‎باید آن‎ها را تکنولوژیهای انسانی و اجتماعی نامید. از این رو، مهندسی می‎تواند و باید به بهره‎گیری بهینه از تکنولوژی علوم انسانی و اجتماعی مدد برساند. در عین حال مهندسی می‎تواند و باید از جنبه‎های علمی علوم انسانی و اجتماعی در به سازی خود به نحو احسن وجه بهره گیرد.

پایا در بخش «مهندسی، علم و تکنولوژی» بیان داشت؛ مهندسی یکی از شعبه‎های تکنولوژی در معنای وسیع اصطلاح اخیر است. و تکنولوژی نامی است که برای مجموعه‎ی همه آن دسته از برساخته‎های اجتماعی برگزیده‎ایم که از یک سو به نیازهای غیرمعرفتی آدمی پاسخ می‎گوید و از سوی دیگر، به منزله ابزار و صرفا ابزار، به آدمی در جهت تسهیل پاسخ‎گویی به نیازهای معرفتی او کمک می‎کند. نیازهای معرفتی منحصرا به وسیله دانش، معرفت و علم پاسخ داده می‎شود. دانش، معرفت و علم آن‎گونه که عقل‎گرایان نقاد توضیح می‎دهند، مجموعه‎ای از حدس‎ها و گمانه‎ها درباره واقعیت است. در این مجموعه دو گروه از حدس‎ها و گمانه‎ها جای دارد؛ حدس‎ها و گمانه‎هایی که در فرایند ارزیابی نقادانه ابطال (REFUTED) شدهاند و فرض‎ها و گمانه‎هایی که در این فرایند تقویت شده (CORROBORATED) شده‎اند.

او ادامه داد؛ گمانه‎های ابطال شده، معرفتی سلبی در اختیار ما قرار می‎دهند؛ آن‎ها به ما می‎گویند که واقعیت چه‎گونه نیست. و در مقابل حدس‎ها و گمانه‎هایی که تقویت شده‎اند، به نحو صرفا موقت (و البته ابطال‎پذیر) معرفتی ایجابی در خصوص واقعیت به ما ارائه می‎دهند. ارزیابی نقادانه که به دو صورت نظری - تحلیلی و تجربی به انجام می‎رسد، به منظور آشکار ساختن نقطههای ضعف و جنبه‎های خطای حدسها و گمانه‎هایی صورت می‎گیرد که برای شناخت واقعیت ما می‎سازیم. و در این رابطه، فرض اصلی راهنمای ما، در فرایند ارزیابی آن است که چون ما موجوداتی غیرمعصوم و با ظرفیت‎های ادراکی محدود هستیم، هر آن‎چه که برسازیم، انگ و نقش محدودیت‎های ما را با خود خواهد داشت. و از آن‎جا که واقعیت، علی‎الفرض عقل‎گرایان نقاد، واجد ظرفیت‎های نامتناهی است، هر تصویر و مدلی که برای فهم و نمایش آن از سوی موجودات متناهی برساخته شود، با محدودیت و نقص همراه خواهد بود.

این محقق ادامه داد؛ ارزیابی نقادانه از رهگذر این محدودیت‎ها و فراگذری از آن‎ها، زمینه‎ی مناسبی برای تولید حدس‎ها و گمانه‎های کم نقص‎تر در مسیر دستیابی به تصویری واقع نماتر و حقیقی‎تر از واقعیت، فراهم می‎آورد. تولید حدس‎ها و گمانه‎ها اما تابع دستورالعمل‎ها و الگوریتم‎ها و رویه‎های مکانیکی نیست بلکه شرط لازم اما البته نه کافی برای آن، دست‎وپنجه نرم کردن نظام‎مند با مسائل اصیل، با تکیه به معرفت‎های پیشینی درخور و واجد کفایت و مرتبط با مسائل مورد نظر است. معرفت با توضیحی که داده شد اما امری است که متعلق به حیطه‎ی عمومی است. به این اعتبار، آن‎چه که با عنوان‎های «معرفت ضمنی»TACTIT KNOWLEDGE ، «علم حضوری»BY PRESENCE KNOWLEDGE، «معرفت از طریق آشنایی مستقیم»BY ACQUAINTANCE KNOWLEDGE، «معرفت بی‎واسطه»IMMEDIATE KNOWLEDGEو امثالهم، از آن‎ها یاد می‎شود، هیچ یک معرفت، به معنای آن‎چه که در حیطه‎ی عمومی قابل ارزیابی نقادانه است، به شمار نمی‎آید. تکنولوژی بر اساس توضیحی که ایراد شد، دارای عرض عریضی است. از رستوران‎داری و بانک‎داری و خلبانی هواپیما، تا تراش شیشه عینک، کنترل ترافیک شهری، طراحی لباس و دوخت آن، آشپزی و خانه‎داری، چوپانی و رمه‎داری، داوری فوتبال و بازی بسکتبال، طراحی مدارهای مجتمع یکپارچه، اداره حکومت و زمامداری، تدوین روش‎ها و تکنیک‎ها برای جمع‎آوری و اندازه‎گیری داده‎ها، ارائه مدل‎ها برای رشد توسعه و میلیون‎ها حرفه و تخصص و مهارت و فعالیت دیگر، همگی در قلمرو گسترده تکنولوژی جای می‎گیرد.

پایا در بحث از تکنولوژی گفت: در این بحث، می‎باید میان دو تراز «تکنولوژی به منزله‎ی ایده و اندیشه» و «تکنولوژی به منزله محصول و فرایند» تمییز قائل شد. اولین این دو تراز، آن‎گونه که عقلگرایان نقاد توضیح می‎دهند، به جهان‎های ۲ و ۳ تعلق دارد و دومین تراز به جهان یک. به عنوان مثال طرح دموکراسی در جهان‎های ۲ و ۳ جای دارد، و مدل‎های عملی آن در جهان یک تحقق می‎یابد. به همین ترتیب نقشه و طرح یک کامپیوتر متعلق به جهان‎های ۲ و ۳ است و مصادیق متنوع آن که در خانه‎ها و شرکت‎ها و ادرات مورد استفاده قرار می‎گیرد، متعلق به جهان یک. ایده‎ی بانک متعلق به جهان‎های ۲ و ۳ است، و شعبه‎های آن متعلق به جهان یک.

وی در این باره توضیح داد؛ «جهان یک» دلالت بر واقعیت بیرون دارد، «جهان ۲» جهان ذهنی هر فرد است و «جهان ۳» که از تعامل میان جهان یک و جهان ۲ برساخته می‎شود، جایگاه صورت و طرح و نقشه همه‎ی برساخته‎های آدمی است.

استاد دانشگاه وست‎مینیستر در ادامه‎ی بحث خود گفت: میان تکنولوژی و علم تا پیش از نیمه قرن نوزدهم، و زمانی که نخستین بار آلمان‎ها شیمی صنعتی را در دانشگاه‎ها مورد توجه قرار دادند، ارتباط نزدیکی برقرار نبود. بخش اعظم تکنولوژیهایی که ابنا بشر تولید کرده بودند، به نحو مستقل از دانش تجربی زمانه برساخته شده بود. اما در قرن بیستم و در نخستین دهه قرن بیست و یکم این ارتباط دستخوش تحولی اساسی شد و تکنولوژیهای پیشرفته، به گونه‎ای تنگاتنگ به یکدیگر وابستگی پیدا کردند. با این حال تکنولوژی و علم، هم‎چنان دو گونه کاملا متفاوت از برساخته‎های بشری به شمار می‎آید. و خلط آن دو می‎تواند به بدفهمی‎های نظری و مفهومی نامطلوب بینجامد.

علی پایا در مورد تفاوت علم و تکنولوژی - این دو برساخته‎ی بشری- از حیث اهداف، ادامه داد؛ علم یا معرفت مربوط است به جنبه‎های بنیادین واقعیت، در قالب گزاره‎های کلی که مستقل از ظرف و زمینه‎ها هستند، بیان می‎شود. تکنولوژی‎ها اما همگی به ظرف و زمینهای که در آن به کار گرفته می‎شوند، حساس هستند. قوانینی که در قلمرو تکنولوژیها به کار گرفته می‎شود، یک‎سره قوانین به اصطلاح پدیدارشناسانه، یا تجربی و یا تکنولوژیک هستند. این قوانین برخلاف قوانین بنیادین ناظر به ظرف و زمینه‎های خاص هستند. و نیز ملاک پیشرفت در علم یا معرفت، نزدیک‏تر شدن به تصویری حقیقی از واقعیت است. هدف تکنولوژی اما توانایی بیش‎تر در حل مسائل و رفع چالش‎هایی است مربوط به نیازهایی که ذکر آن گذشت.

او تاکید کرد؛ علم می‎کوشد تا حد امکان خود را از شائبه آمیختگی به نظامهای ارزشی، پیش‌‎دانسته‎ها، باورهای ذهنی، تعصب‎ها و پیش‎داوری‎ها، ذوقیات و خوش‎آمدهای دانشمندان مبرا سازد. و تصویری هر چه عینی‎تر و واقعنماتر از واقعیت ارائه دهد. اما تکنولوژی برعکسف می‎کوشد هر چه بیش‎تر در مسیر پاسخ‎گویی به خواست و ذوق و سلیقه و انطباق و ارزش‎های مورد قبول به کار گیرندگان تکنولوژیها سیر کند. دعاوی تکنولوژیک و از آن جمله قوانین تکنولوژیک، اطلاعاتی برای تغییر در واقعیت در اختیار ما قرار می‎دهند. در واقع دعاوی علمی یا معرفتی، توصیف‎هایی درباره جنبه‎های مختلف واقعیت ارائه می‎دهند. هم‎چنین این دعاوی بر خلاف آن‎چه که بسیاری می‎پندارند، چیزی درباره‎ی این‎که چه‎گونه می‎توان ابزاری را ساخت، یا دستگاهی را تکمیل کرد، یا روشی را به کار گرفت و یا تغییری در واقعیت به وجود آورد، گفته نمی‎شود. می‎توان به دلالت معنایی از این دعاوی توصیفی، نوعی تجویز استنتاج کرد. و این تجویزها نیز صرفا سلبی هستند. یعنی مرزهای آن‎چه را که فراگذری از آن بر مبنای فهم علمی یا معرفتی موجود ممکن نیست، بیان می‎کند.

وی در این باره ادامه داد؛ هر قانون طبیعی را می‎توان این‎گونه بیان کرد که می‎گوید؛ چنین و چنان چیزی نمی‎تواند واقع شود، یعنی با عباراتی در این مثل مشهور موضوع قابل لمس‎تر می‎شود، مثلی که می‎گوید «با آبکش نمی‎توان آب حمل کرد». برای مثال، در قانون بقای انرژی می‎تواند این‎گونه بیان شود: «نمی‎توانید ماشین با حرکت دائم بسازید»، یا در قانون آنتروپی «نمی‎توانید ماشینی بسازید که صد در صد کارآمد باشد».

این محقق افزود؛ این شیوه‎ی صورت‎بندی قوانین طبیعی، شیوه‎ای است که اهمیت تکنولوژیک این قوانین را آشکار می‎کند. و بنابراین می‎تواند «صورت تکنولوژیک» یک قانون علمی نامیده شود. مثالی بیاورم برای این‎که توضیح بدهم چرا علم یا معرفت، صرفا محدویت‎ها را آشکار می‎کند؛ در پارادایم جهان کهن که بر مبنای نظریه زمین - مرکزی شکل گرفته بود، میان دو عالم تحت‎القمر و فوق‎القمر، تفاوت ماهوی برقرار بود. و عالم تحت‎القمر که از چهار عنصر خاک، آب، آتش و هوا برساخته شده بود، قلمرو خرق و تغییر و ذبول و انحطاط بود، و عالم فوق‎القمر که کرات بلورینش از جنس عنصر پنجم یعنی اثیرAETHERبودند، جهان ثبات و عدم دگرگونی به شمار می‎آمد. از جمله دلالت‎های این پارادایم معرفتی برای قدما، آن بود که برساختن دستگاهی نظیر آن‎چه که ما امروز قمر مصنوعی می‎نامیم، که بتواند از عالم تحت قمر به عالم فوق قمر سیر کند و در آن جای بگیرد، علی‎الاصول ناممکن بود.

سپس علی پایا به بخش دوم از بحث خود «علوم کاربردی و مهندسی» پرداخت و گفت: در میان همه‎ی انحاء تکنولوژی‎ها، مهندسی جایگاه ویژه‎ای دارد. بانک‎داری، حساب‎داری، اداره مجلس شورا، معلمی، کنترل ترافیک، گویندگی رادیو و ... همگی در زمره‎ی تکنولوژی‎ها به شمار می‎آید، اما هیچ یک مهندسی نیست. از سویی دیگر، مهندسی با علوم کاربردی (APPLIED SCINCES) نیز تفاوت دارد. علوم کاربردی شعبه‎ای از تکنولوژی به شمار می‎آیند. و این علوم کم و بیش متناظر هستند با آن دسته از علوم که «تامس کوهن» از آن‎ها با عنوان «علوم متعارف» یاد می‎کند. و آن‎ها را در برابر «علم انقلابی» قرار می‎دهد. او گفت: وقتی دانشمند نظری، تبیینی را درباره واقعیت واقعیت ارائه می‎دهد، دانشمند عملی که در حقیقت نوعی تکنولوژیک است، قابلیت کاربرد آن را در خصوص مسائل معین، مشخص می‎سازد. و تکنولوژیست‎ها و مهندسان برای ساخت و تولید محصولاتی که به نحو مشخص پاسخ‎گوی نیاز ما هستند، وارد عمل می‎شوند. به عنوان مثال، دانشمند نظری درباره قوانین مربوط به ذرات بنیادی مدل‎ها و تبیین‎هایی را اراده می‎دهد، و مثلا از وجود ذره‎ای به نام هیگز خبر می‎دهد. اما دانشمند عملی با انجام محاسباتی، توضیح می‎دهد که اگر بتوان شتاب‎دهنده‎ای با ابعاد معین ساخت، که بتواند تراز معینی از انرژی را برای تصادم دادن دو ذره بنیادی تولید کند، آن‎گاه با احتمال بالا می‎توان در آثاری که از تصادم این دو ذره پدید می‎آید، وجود ذره‎ی هیگز را بررسی کرد. و فرضیه مربوط به موجود بودن این ذره در واقعیت را به نحو نقادانه مورد ارزیابی قرار داد. کار طراحی و ساخت شتاب‎دهنده مورد نظر با جزییات و مشخصاتی که بتواند تراز انرژی پیشنهادی را فراهم سازد، بر عهده گروه‎های مختلف از مهندسان است. در طراحی و ساخت این ماشین عظیم، مهندسان مختلف با تکیه با تکیه به دانش نظری خود که ترکیبی است از معرفت نظری محض و نیز معرفت‎های مربوط به علوم مهندسی و نیز مهارت‎ها و تجربه‎های عملی خود، هستاری را خلق می‎کند که در واقعیت نظیر و مانندی نداشته است.

پایا در بخش سوم از بحث خود مهندسی «قوت‎ها و ضعف‎ها» عنوان داشت؛ مهندسی به گفته‎ی یکی از مهندسان سرشناس، به رویه‎ای ارجاع دارد متشکل از طراحی و ساخت، و نیز به کارگیری هر نوع مصنوع که جهان فیزیکی پیرامون ما را به منظور پاسخ دادن به برخی نیازهای مورد نظر ما، تغییر می‎دهد. توانایی مهندسان در ارائه ابتکارهای تازه برای تحقق عملی نقشه‎ها و طرح‎های مربوط به دستگاه‎ها، ساختارها، ابزارها و سیستم‎ها، نکته حائز اهمیتی است که در این بحث به آن می‎پردازم.

او گفت: محققانی که در حوزهی فلسفه مهندسی پژوهش می‎کنند، با الگوبرداری از پیشنهاد توماس کوهن در تمییزگذاری میان علم متعارف و علم انقلابی، میان تکنولوژی متعارف و تکنولوژی انقلابی، و بین مهندسی متعارف و مهندسی انقلابی تمییز قائل می‎شود. مهندسی متعارف به آن نوع طراحی که در تکنولوژی متعارف معمول است، توجه دارد. در این نوع طراحی، مهندس از همان آغاز می‎داند که دستگاه مورد نظر چه‎گونه کار می‎کند و مشخصه‎های معمول آن چیست. او احیانا در این طرح و نقشه تغییراتی جزیی، به منظور بالا بردن بازده‎ی دستگاه مورد نظر، اعمال می‎کند.

این استاد دانشگاه ادامه داد؛ مهندسی انقلابی اما با طراحی انقلابی یا رادیکال که در «تکنولوژی انقلابی» بدان توجه می‎شود، سروکار دارد. در این نوع طراحی «اینکه۸ طراح چه‎گونه باید تنظیم شود یا حتا این‎که چه‎گونه کار می‎کند، تا حد زیادی ناشناخته است. طراح، پیش‎تر هرگز چنین دستگاهی را ندیده است. مساله عبارت است از ساخت چیزی در حد قابل قبولی چنان کار کند که پیشرفت بعدی را اجازه دهد». مساله ابداع و ابتکار در حوزه‎ی مهندسی، در ارتباط با مسائل و چالش‎های عملی، متناظر با ضرورت بهره‎گیری از ابداع و ابتکار در حل مسائل نظری به وسیله‎ی دانشمندان نظری است؛ و البته بین این دو حوزه، این تناظر برقرار است. و باید گفت در هر دو حوزه ارائه راه‎حل‎های بدیع برای چالش‎های پیش‎رو، با تکیه بر دستورالعمل‎ها و الگاریتم‎ها امکان‎پذیر نیست. بلکه در گرو قریحه و شمّ و دانش مناسب و نیز تا اندازه‎ای یاری بخت و اقبال خواهد بود. علم تجربی، البته نظیر هر منبع اطلاع‎رسان دیگری می‎تواند به خصوص برای مهندسانی که در حوزه‎ی طراحی‎های ریشه‎ای و غیرمتعارف فعالیت دارند به منزله‎ی یک «معین کشف»HEURISTICعمل کنند. اما باید توجه داشت معین کشف با راه حل تفاوت دارد. در واقع مهندسی که از زمینه‎ی علمی خوبی برخوردار باشد، بهتر از مهندسی که از زمینه‎ی علمی خوب برخوردار نیست، می‎تواند به خطاها و نقص‎ها و راه حل‎ها و طرح‎های پیشنهادی خود پی ببرد. کار علم همان طور که بیان شد، آشکار ساختن محدودیت‎ها است.

پایا در ادامه‎ی بحث خود درباره ضعف‎ها و قوت‎ها در باب مهندسی گفت: این محدودیت‎ها، البته در مواجهه با خود واقعیت نیز به خوبی آشکار می‎شود. اما  این امر می‎توان با هزینه‎ی بسیار زیادی همراه باشد. به همین اعتبار مهندسی که توانایی علمی خوبی نیز دارد، می‎تواند بدون پرداخت این هزینه، اشکالات را آشکار کند. مهندسی که علاوه بر دانش نظری و تخصص عملی، دارای شمّ مهندسی قدرت‎مندی نیز باشد، در قیاس با مهندسی که از دانش علمی بالایی برخوردار نیست، و شمّ مهندسی چندان برجسته‎ای ندارد، بهتر می‎تواند به حل مسائل غیر منتظر با ارائه راه حل‎های بدیع با هزینه‎ای کم‎تر از رهگذر شناخت بهتر نقطه ضعف‎ها و نواقص، توفیق یابد. هم‎چنان که شمّ مهندس را نباید نوعی «معرفت» به شمار آورد. زیرا معرفت همان طور که توضیح داده شد، مربوط به جهان ۳ و قابل دسترس برای عموم است. و شمّ امری است فردی که به جهان ۲ مهندس تعلق دارد. تکنولوژی به نحو عام و مهندسی به نحو خاص، به اعتبار آن‏که یکسره با تغییر در واقعیت موجود و برساختن واقعیتی که مورد نظر کاوشگران است، سروکار دارند، ناگزیر از یک سو سروکار آن‎ها با «قدرت» و ابزار متنوع آن خواهد بود، و از سویی دیگر با «تصمیم» و «عمل» همراه خواهد شد.

او گفت: این دو قلمر، یعنی قلمرو به کارگیری قدرت، و قلمرو تصمیم و عمل، برخلاف حوزه‎ی نظر محض، می‎تواند با تبعات اجتماعی و انسانی بسیار نامطلوب و در ابعاد متفاوت اعم از تراز افراد و تراز جوامع گسترده دهمراه باشند. در این ظرف و زمینه است که مهندسی و مهندسان می‎توانند بیش‎ترین خسارت را ولو با نیت‎های خیر، برای افراد و جوامع به بار آورند. و باید بدانیم که اهمیت این امر آن‎گاه برجسته‎تر می‎شود که به این نکته وقوف حاصل گردد که تصمیم و عمل معروض عقلانیت واقع نمی‎شوند. به عبارت دیگر، چیزی به نام «تصمیم یا عمل عقلانی» وجود ندارد. آن‎چه عقلانی خواهد بود که تصمیم یا عمل نیست بلکه فرایندهای است که به اتخاذ تصمیم منجر می‎شود. و اجرای تصمیم از سنخ عمل است و علیالاصول معروض عقلانیت قرار نمی‎گیرد. به عنوان مثل، بیماری که در استفاده از دارو مردد است می‎تواند بر مبنای ارزیابی عقلانی از خواص و مضار دارو به شیوه‎ای عقلانی به تصمیمی درباره استفاده یا عدم استفاده از دارو برسد. وی در عین حال می‎تواند با شیر یا خط کردن یک سکه به تصمیمی درباره این مساله برسد. البته باید تاکید کنم که شیوه‎ی دوم شیوه‎ای عقلانی نیست.

علی پایا در ادامه‎ی موضوع مورد بحث خود، به بخش چهارم (مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی) اشاره کرد و توضیح داد؛ ارتباط مهندسی و نیز در مقیاسی عام‎تر تکنولوژی به طور کلی، با تصمیم و عمل و قدرت که هر سه از دایره عقلانیت بیرون هستند، و صرفا ناظر به تغییر و دگرگونی هستند، ارتباط بین مهندسی و علوم و تکنولوژی‎های انسانی و اجتماعی را برجسته‎تر می‎سازد. در خصوص علوم و تکنولوژی‎های انسانی و اجتماعی، بعد از گذشت قریب ۱۵۰ سال از ظهور این علوم به منزله‎ی رشته‎های مستقل دانشگاهی، متاسفانه هنوز درجه‎ی بالایی از بدفهمی و درک نادرست برقرار است. در این‎جا به اختصار هرچه تمام‎تر باید متذکر شد، نه تلقی پوزیتیویستها که این علوم را ذیل علوم فیزیکی قرار می‎دهند بر صواب است، و نه تلقی مخالفانشان یعنی تاویل‎گرایانINTERPRETIVISTSیا قائلان به علوم فرهنگیKULTURWISSENSCHAFTLER ، که این علوم را تافته‎ای جدابافته از علوم فیزیکی و زیستی به شمار می‎آورند.

این محقق تاکید کرد؛ همه‎ی علوم، خواه فیزیکی، خواه زیستی، خواه اجتماعی و خواه انسانی، به طیف واحدی تعلق دارند. تفاوت میان آن‎ها، تفاوت ماهوی نیست. بلکه تفاوت در درجات پیچیدگی است که منجر به ظهور ظرفیت‎های تازه می‎شود. تاویل‎گرایان و قائلان به علوم فرهنگی مدعی هستند، که هدف اصلی علوم انسانی و اجتماعی دستیابی به «فهم»UNDERSTANDINGاز شرایط انسانی است. فهم به زعم این گروه با «همدلیEMPATHY، به معنای خود را در جای دیگری قرار دادنRE-ENACTMENT» سروکار دارد. و به این اعتبار با «تبیین»ENPLANATION، تفاوت دارد. و این تلقی نادرست ناشی از درک ناصحیح از ماهیت علم است. چنین نیست که تبیین صرفا به معنای تعلیل یعنی علت‎‏یابی باشد. تبیین‎های دلیل-محور نیز سهم بسیار مهمی در قلمرو علوم انسانی و اجتماعی ایفا می‎کنند.

او ادامه داد؛ هم‎چنین فهم و تبیین تنها از حیث کفایت در توضیح پدیدارها، یعنی کم‎تر آغشته به خطا بودن و فراگیری، یعنی دربرگرفتن شمار بیش‎تری از پدیدارها، با یکدیگر تفاوت دارند. این را می‎توان این طور توضیح داد که کار فهم از «تجربه‎های شخصی» آغاز می‎شود، و تجربه‎های شخصی در قالب «زبان و مفاهیم» بازسازی می‎شوند که «فهم فردی» را به همراه دارد. فهم فردی به تدریج تکمیل می‎شود و در حیطه‎ی عمومی، نهایتا تدقیق می‎شود و تبیین و تفسیر را پدید می‎آورد. رابطه‎ی بین فهم و تبیین به این ترتیب رابطه‎ی عموم و خصوص من‎وجه است.

استاد دانشگاه انگلستان ادامه داد؛ خطای بزرگ دیگر قائلان به علوم انسانی و علوم فرهنگی مرتکب شدند آن است که به تصور این‎که عینیت علمی، به معنایی است که فیلسوفان پوزیتیویست از آن مراد کرده‎اند که در علوم انسانی و اجتماعی نمی‎توان به عینیت دست یافت. این در حالی است که در همه‎ی قلمروهای علمی، از علوم طبیعی و زیستی گرفته تا علوم اجتماعی، عینیت از اهمیت تراز اول برخوردار است. در غیاب عینیت، یافته‎های علمی از اعتبار برخوردار نخواهند بود.

او گفت: به عقیده من این افراد توضیح می‎دهند که معنای عینیت به طور کلی متفاوت است با آن چیزی که پوزیتیویست‎های منطقی بیان میکردند.

هم‎چنین او در ادامه افزود؛ علوم انسانی و اجتماعی در وجه تکنولوژیک خود، یعنی وجهی که با تغییر و کنترل سروکار دارد، می‎تواند به ابزاری در خدمت ایدئولوژی‎ها تبدیل شوند. ایدئولوژی‎ها خود از سنخ تکنولوژی هستند، یعنی در اندیشه‎ی تغییر واقعیت بر اساس الگوهای مورد نظر خود هستند و دغدغه‎ی شناخت واقعیت را ندارند. ایدئولوژی‎ها معمولا از علوم انسانی و اجتماعی به عنوان ابزاری برای موجه‎سازی دعاوی خود و یا کنترل و سرکوب استفاده می‎کنند. در چنین زمینه‎ای قابلیت‎های مهندسان از حیث ابزارسازی یا طراحی و ساخت سیستمهای مورد نظر ایدئولوژیهای حاکم بر علوم انسانی و اجتماعی، می‎تواند خطرآفرین و حتا فاجعه‎ساز باشد. از سوی دیگر مهندسان و نیز حاملان علوم انسانی و اجتماعی که نه تنها تکنولوژیست محسوب می‎شوند که در مواردی و خصوصا در برخی از تکنولوژی‎های علوم انسانی و اجتماعی، نظیر فقه حتا مهندس به شمار می‎آیند، می‎توانند مشترکا به بهینه‎سازی مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی مدد رسانند. و اصلی‎ترین شرط در این زمینه، دارا بودن شناخت صحیحی از چیستی علوم و تکنولوژی‎های انسانی و اجتماعی، و نیز ظرفیت‎ها و توانایی‎های حوزه‎های تخصصی مهندسی از سوی کنشگرانی است که در اندیشه در انداختن طرحی نو برای اصلاح امور هستند.

علی پایا در بخش پنجم (مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی و رابطه‎ی متقابل آن‎ها) بحث خود و در قسمت پایانی موضوع خود، عنوان داشت؛ مواردی که در ادامه بیان می‎شود ناظر به برخی از جنبه‎های اصلی معرفتی است که کنشگرانی که در اندیشه اصلاح علوم انسانی و اجتماعی، و بهره‎گیری بهینه از مهندسی هستند، می‎باید به آن‎‏ها مجهز باشند. این موارد شامل؛ ا. آگاهی از این نکته که قوانین مورد استفاده علوم انسانی و اجتماعی یکسره قوانین پدیدارشناسانه و تکنولوژیک هستند. ۲. شناخت دقیق ماهیت این قوانین است. ۳. برداشت صحیح از مضمون عینیت در تکاپوهای نظری است. ۴. تمییز جنبه‎های علمی علوم انسانی و اجتماعی از جنبه‎های تکنولوژیک آن‎ها است. ۵. توجه به این نکته که علوم انسانی و اجتماعی می‎توانند اسیر دست برداشت‎های ایدئولوژیک قرار گیرند، و ایدئولوژیکیها به اعتبار تعلق داشتن به حوزه‎ی تکنولوژی با عوامل حائز اهمیتی نظیر «قدرت»، «کنترل»، «تغییر» و «سلطه» ارتباط نزدیک دارند. ۶. درک تفاوت‎های بین علم، معرفت از یک سو و تکنولوژی و مهندسی امری دیگر است که در اندیشه‎ی علوم انسانی و اجتماعی و بهره‎گیری بهینه از مهندسی باید به آن توجه داشت. ۷. هم‎چنین تشخیص سهم علم و معرفت در تکاپوهای تکنولوژی و مهندسی از دیگر موارد است. ۸. توجه به اهمیت نقش محوری مفهوم «صدق یا حقیقت» در معنای انطباق با واقع، نه تنها در پژوهش‎های معرفت‎شناسانه که در تکاپوهای تکنولوژیک و مهندسی نیز قابل اهمیت است. زیرا این امر نشان داد که حذف مفهوم صدق، خواه از حوزه‎ی بحث‎های معرفت و خواه از حوزه‎ی تاریخ تکنولوژیک، کار را به یک معنا به تعلیق محال می‎کشاند. ۹. معرفت واقع‎بینانه در خصوص سهم نقادی و خردورزی نقادانه، در کاستن از اشتباهات در نظر و عمل، این جنبه‎ی دیگری است که حاملانی که به آن‎ها اشاره شد، می‎باید آن را اخذ کنند. ۱۰. حساس بودن در قبال تواناییهای مهندسی در طراحی و ساخت سیستم‎ها و ابزارهای مورد نظر ایدئولوژیها، از دیگر موارد مورد نظر است. ۱۱. استنباط روشن‎بینانه از کارکرد نهادهای مدنی و ماشین دموکراسی و آشنایی درخور در بهره‎گیری بهینه از آن‎ها است. ۱۲. شناخت صحیحی از ظرفیت‎های مثبت و منفی سنت و در راس آن‏‎ها سنت‎های دینی، و آمادگی برای بهره‎برداری هوشمندانه از این ظرفیت‎ها است. ۱۲. و بالاخره نکته‎ی آخر این بخش، عنایت به این مساله که ابزارها، رویه‎ها، شیوه‎ها و تکنولوژی‎ها، به خودی خود اقتضای شر و خیر ندارند. و اخلاقی بودن کنشگران و مجهز بودن آنان به بصیرت‎های معرفتی و اخلاقی، و بهره‎گیری موثر آنان از نهادی‎های نظارتی مناسب، مهم‎ترین امکانی است که برای اصلاح و کاستن از تبعات نامطلوب تکنولوژی‎ها، از انواع مختلف آن‎ها، در اختیار کنشگران است.

منبع:فرهنگ امروز

موافقین ۰ مخالفین ۰

سمینار دانشجویی تاریخ و فلسفه علم

فلسفه علم - سمینار دانشجویی تاریخ و فلسفه علمپژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری

 سمینار دانشجویی تاریخ و فلسفه علم

زمان : یکشنبه 28 اردیبهشت 93

مکان :دانشگاه شهید بهشتی. تالار الزهرا (س)

مهدی عاشوری

 توسعه الگوی علم شناسی منطقی در تحلیل هویت اجتماعی علوم

 زهرا پورنجف

قضیه ی اول مقاله ی دهم اقلیدس و چالشهای پیرامون آن در بین دانشمندان اسلامی

مریم قاسمی

 تبیین به منزله ی فرایندی وحدت بخش

مریم غازی

رابطه ی فیزیک و متافیزیک در دکارت و نیوتن

 محمد امین ربیع نیا

آیا منجمان مراغه، دانشمندانی ’ معقول‘ بودند؟ بازخوانی برگی از تاریخ

امیدرضا جانباز

پراگماتیسم کانتی هابرماس و مسالهی عینیت و صدق

 زهرا قزلباش

بررسی نظریه ی vortices گردابههای دکارتی و نقش آن در توجیه نیروی گرانش در فلسفه و مکانیک دکارت

سید مصطفی کرمانی

ارزیابی مواجهه لاودن با عقلانیت مبتنی بر واقع گرایی علمی

 دکتر ابوتراب یغمایی

پیشرفت علمی: اجتناب ناپذیر سیاسی، توضیح ناپذیر فلسفی

 شکوفه کلانتری قزوینی و ایوب موحدزاده

تبیین جایگاه و نقش معرفت شناسی فمینیستی در فلسفه علم

ناصر کریمی لقب

فضای افلاطونی، مکان ارسطویی و تاثیر آن بر فیلسوفان دورهی اسلامی

ایمان خدافرد

تحقیق در تاریخ علم النفس بر پایه متون پهلوی

موافقین ۰ مخالفین ۰

"چیستی قانون طبیعت" منتشر شد

فلسفه علم - "چیستی قانون طبیعت" منتشر شد


چیستی قانون طبیعت

عنوان لاتین:What is Law of Nature?
نویسنده:دیوید آرمسترانگ
مترجم:دکتر امیر دیوانی
ویراستار:مصطفی ملکیان
ناشر:پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

قیمت:5300 تومان
موافقین ۰ مخالفین ۰

سایت فلسفه کیهانشناسی افتتاح شد

فلسفه علم - سایت فلسفه کیهانشناسی افتتاح شد


فلسفه کیهانشناسی رشته ای وسیع و گسترده است و بنیانهای کیهان و هستی را از جنبه فلسفی مورد بررسی قرار می دهد.

این رشته به همه هستی و گیتی از منظری فلسفی می نگرد. این رشته از نظریه های فیزیک، ترمودینامیک، مکانیک آماری، مکانیک کوانتوم، نظریه میدانی کوانتوم، فلسفه فیزیک، فلسفه علم، متافیزیک، فلسفه ریاضیات و معرفت شناسی بهره می گیرد.

ماهیت فضا، ماهیت زمان، فضا زمان، مسأله اندازه گیری مکانیک کوانتوم، انرژی سیاه، چگونگی پیدایش هستی و سرنوشت آن از جمله مباحثی است که در این رشته مورد بررسی قرار می گیرد.

این سایت از طریق این لینک قابل دسترسی است.

منبع:خبرگزاری مهر

موافقین ۰ مخالفین ۰

سمینارهای فلسفه تحلیلی پاییز 1392

فلسفه علم - سمینارهای فلسفه تحلیلی پاییز 1392 

سمینارهای فلسفه تحلیلی پاییز 1392

موافقین ۰ مخالفین ۰

نفوذ سیاسی فلسفه علم را وارد دانشگاه‌های ایران کرد

فلسفه علم - نفوذ سیاسی فلسفه علم را وارد دانشگاه‌های ایران کرد

عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با اشاره به اینکه ورود فلسفه علم به دانشگاه‌های ایران بیشتر مدیون اتفاق و تصادف است، گفت: برخی از افراد که از نفوذ سیاسی و اجرایی برخوردار بودند فلسفه علم را وارد دانشگاه‌های ایران کردند.

دکتر حسین شیخ‌رضایی در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص چگونگی ورود فلسفه علم به دانشگاههای فنی و مهندسی کشور گفت: فلسفه علم در غرب به اندازه خود فلسفه قدمت دارد، زیرا چیستی علم و سازوکار این جهان همواره مورد پرسش متفکران بوده است. پس از وقوع انقلاب علمی در غرب و تغییر معنای علم به «ساینس» نیز دانشمندان و فلاسفه پرسش‌های فلسفی درباره علم داشتند.

وی درباره تاسیس دپارتمان‌های فلسفه علم در غرب گفت: با افزایش توجهات به فلسفه علم در نیمه نخست قرن بیستم، زمینه برای ایجاد دپارتمان‌های فلسفه در غرب فراهم شد. کنجکاوی درباره علم همواره در میان فلاسفه وجود داشته است، اما به دلیل پیشرفت ‌چشمگیر علم و به ویژه فیزیک در ابتدای قرن بیستم این کنجکاوی بیشتر شد و فلاسفه بیشتری در این باره به نظریه‌پردازی پرداختند که این امر در تاسیس دپارتمان‌های فلسفه علم خود را نشان داد.

شیخ‌رضایی ورود فلسفه علم به فضای دانشگاهی ایران را بیشتر مدیون نوعی اتفاق و تصادف دانست و گفت: برخی اشخاص به عنوان افرادی که به فلسفه علم علاقه داشتند و به نوعی بانیان این رشته در ایران قلمداد می‌شوند، از نفوذ سیاسی و اجرایی برخوردار بودند و با استفاده از همین نفوذ، فلسفه علم را وارد دانشگاه‌های ایران کردند. بسیاری از رشته‌ها مانند فلسفه علوم اجتماعی یا فلسفه هنر که طرفدارانش نفوذ اجرایی نداشتند همچنان وارد دانشگاه‌های ما نشدند یا بسیار دیرتر از فلسفه علم دارای دپارتمان شدند. بنابراین ورود این رشته به دانشگاه‌های ما چندان سیستماتیک نبود و به اتفاق وابسته بود.

وی درباره انگیزه‌های بانیان این رشته در ایران گفت: نصر به نوعی از تاریخ علم اسلامی و همچنین تفاوت علم جدید و قدیم معتقد بود و به همین دلایل، به فلسفه علم توجه داشت. گلشنی معتقد بود که رویکرد پوزیتیویستی نفوذ زیادی در میان دانشمندان ما دارد، او با فسلفه علم به دنبال اثبات این موضوع بود که علم تنها آن چیزی که پوزیتیویست‌ها می‌گویند. انگیزه‌های این افراد متفاوت بود، اما به هر حال هر سه آنان طرح بحث فلسفه علم را برای جامعه مفید می‌دانستند.

عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران در پاسخ به این سوال که آیا فلسفه علم در ایران به کارکردهایی که برای آن در نظر گرفته شده بود رسیده است، گفت: فلسفه علم یک رشته دانشگاهی است و برای ارزیابی این رشته باید آن را با معیارهای دانشگاهی سنجید. فلسفه علم در حیطه‌های مختلف از جمله تالیف و ترجمه، در پانزده سالی که از تاسیس آن در ایران می‌گذرد، اگر نگوییم مطلوب است، اما رشد داشته است و نمی‌توان این رشد را انکار کرد.

شیخ‌رضایی ادامه داد: از ابتدای تاسیس این رشته تاکنون سطح علمی دانشجویان و پایان نامه‌های آنان رشد چشمگیری داشته و به طور کلی سطح علمی این رشته به طور محسوسی رو به پیش بوده است، اما این رشد به معنای مطلوب بودن آن نیست.

وی درباره نتیجه تعامل فلسفه و علم گفت: فلسفه علم نتایج مستقیمی برای دانشمندانی که مشغول کارهای درجه یک علمی هستند ندارد. این بحث بیشتر مورد توجه افرادی قرار می‌گیرد که درباره علم دغدغه‌های مفهومی دارند، بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که فلسفه علم کمک مشخصی به دانشمند بکند.

این نویسنده و مترجم یادآوری کرد: فلسفه علم بخشی از فلسفه است که به موضوع علم می‌پردازد نه بحثی از علم که موضوع آن فلسفه باشد.

وی به برخی از کارکردهای اجتماعی فلسفه علم اشاره کرد و گفت: ارتباط تکنولوژی و جامعه، تکنولوژی و اخلاق، تولید علم و سیاست‌گذاری‌های علمی حوزه‌های عام‌تری هستند که می‌توان با رویکرد فسلفه علم درباره آنها نظریه‌پردازی کرد.

منبع:خبرگزاری مهر

موافقین ۰ مخالفین ۰

ناآشنایی دانشجویان علوم انسانی با فلسفه علم به سطحی شدن علوم انسانی می‌انجامد

فلسفه علم - ناآشنایی دانشجویان علوم انسانی با فلسفه علم به سطحی شدن علوم انسانی می‌انجامد 

مدرس فلسفه علم دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات با تاکید بر آشنایی دانشجویان علوم انسانی با فلسفه علم گفت: ناآشنایی این دانشجویان با فلسفه علم می‌تواند به سطحی شدن علوم و محدود شدن هر چه بیشتر آنها به پژوهش‌های میدانی پراکنده بیانجامد.

هادی صمدی در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره ایجاد کرسی‌های فلسفه علم در دانشگاه‌های غربی گفت: هرچند فلسفه‌ علم در نیمه نخست قرن نوزدهم به ‌عنوان رشته‌ای مستقل از معرفت‌شناسی در انگلیس شکل گرفت، اما نخستین دپارتمان‌هایی که به شکلی مستقل از فلسفه با عنوان «تاریخ و فلسفه‌ علم» شکل گرفتند به بعد از جنگ دوم جهانی مربوط می‌شوند که از آن جمله می‌توان به گروه تاریخ و فلسفه‌ علم در دانشگاه ملبورن استرالیا اشاره کرد که در سال 1946 تاسیس شده است.

 

این نویسنده و مترجم به ورود فلسفه علم در ایران اشاره کرد و گفت: در ایران رشته فلسفه علم در مقطع کارشناسی ارشد در دهه 1370 به همت دکتر مهدی گلشنی در دانشگاه صنعتی شریف و در مقطع دکتری در سال 1386 در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی به همت دکتر موسی اکرمی تاسیس شده است.

 

وی با بیان اینکه «بسیاری از مجادلاتی که درباره علم در جامعه شکل می‌گیرد ریشه‌ در فلسفه علم و عدم توافق درباره‌ ماهیت علم دارد» گفت: به عنوان نمونه می‌توان به دو بحث «طب جایگزین» و «علم دینی» در کشور اشاره کرد که طی چند سال گذشته محل اختلاف در فضای آکادمیک ایران بوده است.

 

صمدی توضیح داد: در سال‌های اخیر این سوال شکل گرفت که آیا هومیوپاتی رشته‌ای علمی همپای طب رایج است؟ پاسخ‌های مثبت و منفی به این پرسش پیامدهای عملی قابل توجهی دارد. پاسخ مثبت این انتظار را برای طرفداران هومیوپاتی ایجاد می‌کند که بخشی از برنامه آموزش پزشکی در دانشکده‌های پزشکی به هومیوپاتی تعلق گیرد و فعالان مشغول در این حیطه، همپای پزشکان طب رایج حق طبابت تاسیس مطب داشته باشند. در مقابل پاسخ منفی این شبهه را ایجاد می‌کند که آیا پزشکی رایج با طرد ناموجه روش‌های درمانی جایگزین، بیماران نیازمند را از خدمات درمانی احتمالی محروم نمی‌کند؟ پرداختن به این سوالات در سطحی بنیادی‌تر به مجادلاتی درباره ماهیت علم بازمی‌گردد که مورد مطالعه فیلسوفان علم قرار می‌گیرد.

 

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، علم دینی را یکی دیگر از ساحت‌های فلسفه علم دانست و گفت: درباره علم دینی نیز پرسش‌هایی مطرح است که پاسخ‌ به آنها را در فلسفه علم می‌توان پی‌ گرفت. رابطه علم و دین با یکدیگر، امکان اطلاق صفت دینی به علوم طبیعی و انسانی، چیستی رابطه میان واقعیت و ارزش و همچنین امکان به مخاطره افتادن عینیت علم توسط علم دینی از جمله مباحثی است که فیلسوف علم به آن‌ها می‌پردازد.

 

وی افزود: در حالی‌ که اندکی از موافقان و مخالفان امکان‌پذیری علم دینی در کشور به مباحث فلسفه علم در این حوزه توجه دارند، اما بسیاری از آنان بدون مطالعه کافی در متون متاخر فلسفه علم و در نظر گرفتن پیامدهای مباحث مطرح در آن متون برای دعاوی خود، به بحث درباره امکان یا عدم امکان علم دینی می‌پردازند. کما اینکه در بحث درباره جایگاه علومی مانند هومیوپاتی و انرژی‌درمانی، بسیاری از کسانی ‌که بر له یا علیه آنها سخن می‌گویند به مباحث فلسفی پایه توجه ندارند و به‌عنوان مثال نمی‌توانند وجوه علمی و فن‌شناسانه طب را از یکدیگر تمیز دهند، درحالی که تمایز علم و تکنولوژی بسیار محل بحث فیلسوفان علم بوده است.

 

صمدی یادآوری کرد: عمده افرادی که در ایران به مباحث فلسفه علم علاقمند می‌شوند دانشجویانی هستند که از رشته‌های فیزیک، مکانیک، ریاضی، و برخی رشته‌های مهندسی در مقطع کارشناسی فارغ‌التحصیل شده‌اند. طی چند سال گذشته از میان ده‌ها دانشجویی که در مقطع کارشناسی ارشد فلسفه علم ثبت‌نام کرده‌اند، تنها چند نفر را می‌شناسم که فارغ‌التحصیل کارشناسی در رشته‌های علوم انسانی باشند. این درحالی است که ابهام‌های موجود در پارادایم‌های رایج رشته‌هایی مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد به دلیل پیچیدگی بسیار زیاد حیطه‌های مورد مطالعه آنها بیش از فیزیک و شیمی است.

 

وی افزود: ناآشنایی دانشجویان رشته‌های علوم انسانی با فلسفه علم می‌تواند به سطحی شدن علوم و محدود شدن هر چه بیشتر آنها به پژوهش‌های میدانی پراکنده‌ای بیانجامد که رابطه آنها با یکدیگر در هاله‌ای از ابهام است.

 

صمدی در پایان گفت: در دهه‌های گذشته کمبود متخصصان فلسفه علم امکان گنجاندن دروسی مانند «تاریخ و فلسفه روانشناسی»، «تاریخ و فلسفه جامعه‌شناسی»، «تاریخ و فلسفه اقتصاد» و «تاریخ و فلسفه فیزیک»، «تاریخ و فلسفه ریاضیات» را در برنامه درسی دانشجویان ناممکن می‌ساخت. اما در حال حاضر با فارغ‌التحصیلی صدها دانشجوی ارشد و ده‌ها دانشجوی دکتری چنین امکانی، دست‌کم برای دانشگاه‌های بزرگ کشور فراهم است هر چند هنوز در مواردی که چنین دروسی ارایه می‌شوند کمتر اتفاق می‌افتد که تدریس به متخصصان سپرده می‌شود.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

چگونگی ورود فلسفه علم به ایران

فلسفه علم - چگونگی ورود فلسفه علم به ایران 

مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه علوم و تحقیقات با اشاره به اینکه تعامل فلسفه علم با حوزه‌های علمی سبب می‌شود هریک از این عرصه‌ها چیستی، توانایی‌ها و ناتوانی‌های خود و طرف مقابل را بهتر دریابد، گفت: اما مساله این است که هنوز تعامل درخوری میان علم‌ورزان و فلسفه‌ورزان علم پدید نیامده است.

موسی اکرمی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره نیازی که سبب شد فلسفه علم به عنوان شاخه‌ای از علوم انسانی در دانشگاه‌های علوم محض و مهندسی شکل بگیرد، گفت: اگر فلسفه علم را به معنای گسترده آن «علم‌شناسی» یعنی کوششی فکری برای شناخت چیستی و وی‍ژگی‌ها و نقش علم و نسبتش با دیگر حوزه‌های معرفتی بدانیم، تاریخ آن را ‌می‌توانیم به افلاطون و ارسطو برگردانیم و نشانه‌ها و نمونه‌های درخوری را نیز در آثار فیلسوفان غربی و همچنین آثار فیلسوفان مسلمان بیابیم. اما فلسفه علم به معنای دقیق‌تر از میانه‌های سده نوزدهم تا نخستین سال‌های سده بیستم شکل گرفت و اینک مانند شاخه‌ای از فلسفه یا یک فلسفه خاص به رشته‌ای بسیار توانمند تبدیل شده است.

وی افزود: گروه‌های آموزشی فلسفه مرکز اصلی شکل‌گیری و تدریس فلسفه علم در نهادهای جدید دانشگاهی بوده‌اند، اما آرام آرام توجه برجسته‌ترین فیزیکدانان، ریاضیدانان، زیست‌شناسان و دانشمندان سایر حوزه‌ها نیز به این رشته جلب شد.

این نویسنده و مترجم آشنایی با حوزه‌های علمی را از ملزمات پرداختن به فلسفه علم دانست و گفت: بی‌گمان هیچ فلسفه خوانده‌ای که آشنایی با یک یا چند علم نداشته باشد نمی‌تواند به فلسفه علم بپردازد. از این رو طبیعی است که فلسفه علم از یک سو در گروه‌های آموزشی فلسفی‌ای رشد کند که فلسفه‌پ‍ژوهان آنها دغدغه علمی و تأملات فلسفی در چیستی و توانایی علم داشته باشند و علم‌ورزان آنها نیز از چنان دغدغه‌ای برخوردار باشند. هر چه علم پیشرفت بیشتری داشته باشد این امر ضرورت بیشتری می‌یابد و روی‌آوری به فلسفه علم فزونی می‌یابد.

 شکل‌گیری کرسی فلسفه علم در دانشگاه‌های معتبر غرب

وی با اشاره به شکل‌گیری کرسی فلسفه علم در دانشگاه‌های معتبر غرب، گفت: دانشگاه‌های معتبر کشورهای غربی در سده بیستم گروه‌های آموزشی خوبی در زمینه‌های علم و مهندسی داشته‌اند. برای مثال دانشگاه‌های فنی-مهندسی استنفورد، پرینستون، هاروارد و کالیفرنیا-برکلی در حوزه علم نیز دانشگاه‌های خوبی بوده‌اند. ای بسا دانشمندان بزرگ برخوردار از دغدغه‌های فلسفی در این دانشگاه‌ها بالیده و فضا و سنت پرباری از تأملات علم‌شناسانه را پدید آورده‌اند و دغدغه‌های خود را به گروه‌های فنی-مهندسی نیز سرایت داده‌اند. این امر نشان‌دهنده ضرورت تأمل درباره چیستی، روش‌شناسی و توانایی علم برای تبیین رویدادهای ذیربط و کاربست آنها در فناوری و ایجاد تغییرهای دلخواه در طبیعت، جامعه، تن و روان انسان است.

این مدرس فلسفه علم بر مساعد شدن زمینه برای سامان دادن به فسلفه‌های خاص در ایران تاکید کرد و گفت: با وجودی که استادان و دانشجویان رشته‌های فنی و علمی کشور ما بیشترین نقش را در شعله‌ور ساختن فلسفه علم داشته‌اند، اما فلسفه علم همواره یک فلسفه خاص قلمداد می‌شود و شایسته است که با پدید آمدن دگرگونی‌هایی در برنامه رشته فلسفه، زمینه برای ایفای نقش راستین این رشته در پوشش دادن فلسفه‌های خاص، و از آن میان فلسفه علم پدید آید.

اکرمی با بیان این‌که فلسفه علم برای نخستین بار در دانشگاه صنعتی شریف، در مقطع کارشناسی ارشد ایجاد شد، گفت: این رشته سپس در دانشکده الهیات و فلسفه واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تأسیس شد و در واقع این دانشکده پیشتاز تأسیس دوره دکتری فلسفه علم است. اکنون در کنار دو دانشگاه صنعتی شریف و امیرکبیر سه دانشگاه آزاد اسلامی (واحد علوم و تحقیقات تهران)، تربیت مدرس، اصفهان و همچنین پژوهشگاه علوم انسانی این رشته را به عنوان شاخه‌ای فلسفی در چارچوب علوم انسانی راه‌اندازی کرده‌اند. مقطع دکتری مطالعات علم هم در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه به صورت یک رشته فلسفی راه‌اندازی شده است. اکنون در ایران گروه‌های فلسفه در تولیت فلسفه علم پیشتازند هرچند بی‌گمان، یاری‌رسانی دانشمندان و مهندسان فرهیخته در دانشکده‌های فنی-مهندسی و علوم نقش بزرگی در بالیدن فلسفه علم در کشور ما خواهد داشت.

فلسفه علم الگویی برای سایر فلسفه‌های خاص

وی فلسفه علم را الگویی برای سایر فلسفه‌های خاص دانست و گفت: فلسفه علم به عنوان پیشرو فلسفه‌های خاص به یک الگو تبدیل شده است به گونه‌ای که همه فلسفه‌های خاص در مباحث و مسائل، رویکرد و روش، گستره‌های پژوهش، نسبت رشته مربوط با رشته‌های دیگر و همچنین با نهادهایی چون اجتماع، سیاست، فرهنگ و اقتصاد از فلسفه علم آموخته‌اند و می‌آموزند و البته به نسبت پیشرفت خود بر فلسفه علم تأثیر می‌گذارند.  

وی بر تاثیر فلسفه علم بر پویایی علوم مختلف تاکید کرد و بیان داشت: نمی‌توان این تاثیر را انکار کرد. فلسفه علم عهده‌دار بررسی و شناخت مسائل و مباحث مربوط به علم است، بنابراین نمی‌توان در حوزه‌هایی مانند جهت‌گیری‌های پژوهشی، روش‌شناسی‌ها، موضوع‌گزینی‌ها و اعتمادپذیری‌های دستاوردهای پژوهشی از دستاوردهای فلسفه علم بی‌نیاز بود. اما متاسفانه مسأله این است که هنوز تعامل درخوری میان علم‌ورزان و فلسفه‌ورزان علم پدید نیامده است تا هر یک به دیگری بهره دهد و از دیگر بهره گیرد.

مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات درباره آثاری که تعامل فلسفه و علوم محض و فنی می‌تواند به همراه داشته باشد گفت: چنین تعاملی هر یک را توانمندتر خواهد ساخت و این توانمندی متقابلاً به دیگری انتقال می‌یابد. هریک بهتر و بیشتر چیستی و توانایی‌ها و ناتوانی‌های خود و طرف مقابل را درمی‌‌یابد و به توانمندسازی خود می‌پردازد و به دیگری یاری می‌رساند. البته شرح جزئیات چگونگی و آثار این تعامل نیاز به مجال بیشتری دارد.

وی در پایان، به چگونگی راه یافتن فلسفه علم چگونه به دانشگاه‌های ایران اشاره کرد و گفت: در اواخر دهه 1330 تا آستانه پیروزی انقلاب چند کتاب و مقاله در زمینه‌های گوناگون فلسفه علم منتشر شد که شاید مهمترین آنها ترجمه کتاب «فلسفه علمی» فلیسین شاله از سوی دکتر یحیی مهدوی (انتشارات دانشگاه تهران) کتاب «فلسفه علوم» نوشته دکتر علی‌اکبر ترابی (انتشارات امیرکبیر، 1346) باشد.

اکرمی ادامه داد: تدریس این رشته در برخی از دانشگاه‌ها نیز از جمله در دانشگاه اصفهان، در دانشسرای عالی و در دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) به صورت درسی اختیاری برای دانشجویان مقطع لیسانس آغاز شد. روشنفکران و دانشجویانی که به چنین مباحثی علاقه داشتند می‌توانستند آثاری را به فارسی و آثار بیشتری را به انگلیسی و برخی از زبان‌های دیگر پیدا کنند، اما به هر حال در دوران پیش از انقلاب چنین درسی و چنین نوشته‌هایی فراگیری امروزین را نداشتند و رشته‌ای  به این نام وجود نداشت. از سال 1358 به بعد بحث و کتاب و مقاله در این زمینه فزونی گرفت تا سرانجام در دهه هفتاد در تأسیس رسمی مقطع کارشناسی ارشد تجلی یافت که شرح جزئیات آن در این فرصت نمی‌گنجد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

برگزاری همایش «ذهن، منطق و محاسبه» در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران

فلسفه علم - برگزاری همایش «ذهن، منطق و محاسبه» در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران 
همایش «ذهن، منطق و محاسبه» به همت گروه منطق و مطالعات علم موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، برگزار می‌شود.این همایش به مناسبت یکصدمین سالگرد آلن تورینگ پدر علم محاسبه نوین و علم رایانه برگزار خواهد شد.
 
ضیا موحد با موضوع «مفهوم محاسبه»، امیراحسان کرباسی‌زاده با موضوع «آلن تورینگ نابغه غریب»، رسول رمضانیان، با موضوع «ماشین تورینگ تکاملی پایا»، محمد ایزدی با موضوع «محاسبه فراتر از تز چرچ - تورینگ»، محمد اردشیر با موضوع «مفهوم محاسبه در شهودگرایی»، فرزاد دیده‌ور با موضوع «نظریه محاسبات در گذر زمان»، کاوه لاجوردی با موضوع «تورینگ بیست و چهارساله» و همچنین مهدی نسرین با موضوع «ما و ماشین» سخنرانی خواهند کرد.

این همایش شنبه، سوم تیرماه 1391 از ساعت 10 تا 17 در سالن همایش‌های موسسه برپاست.

آلن ماتیسون تورینگ، ریاضی‌دان، منطق‌دان، و رمزنگار بریتانیایی بود. او به عنوان پدر علم محاسبه نوین و علم رایانه شناخته شده‌ و مهم‌ترین جایزه علمی رایانه به افتخار وی جایزه تورینگ نام گرفته است.
موافقین ۰ مخالفین ۰

سلسله سخنرانی‌هایی در باب فلسفه‌ی اخلاق

فلسفه علم - سلسله سخنرانی‌هایی در باب فلسفه‌ی اخلاق 

دانشکده الهیات و فلسفه  واحد علوم و تحقیقات برگزار می‌کند

سلسله سخنرانی‌هایی در باب فلسفه‌ی اخلاق

 

تاریخ

سخنران

موضوع

یکشنبه 17/2/91

دکتر احمدرضا همتی مقدم

الزام اخلاقی و امر الهی

یکشنبه 24/2/91

دکتر موسی اکرمی

هست و باید در اخلاق

یکشنبه 31/2/91

دکتر سیدمحمد رضا آیتی

جایگاه عدالت در فقه امامیه

یکشنبه 7/3/91

دکتر محسن زمانی

خوانش کورسگارد از اخلاق کانتی

یکشنبه 21/3/91

دکتر مجید اکبری

پراکندگی در نظریه‌های اخلاق

 

مکان:سالن سمینار دانشکده

زمان:ساعت 11:30 الی 12:30

 

موافقین ۰ مخالفین ۰